آغاز مربیگری پوچتینو در چلسی سختتر از آن چیزی بود که این مربی آرژانتینی انتظارش را داشت. مصدومیتهای پرشمار بازیکنان چلسی پوچ را در شرایطی قرار داده که لازم است تصمیمهای دشواری بگیرد؛ تصمیمهایی که به ما در شناخت ذهن این مربی کمک بسیاری میکند. چلسی پوچ بیشباهت به تیمهای قبلیاش نیست، اما تفاوتهای بازیکنان در اختیار او در چلسی با تیمهای قبلیاش و همان طور که ذکر شد، مصدومیتهای پرشمار، باعث شده شرایط با گذشته متفاوت باشد.
چیدمان و سیستم بازی
چلسی پوچ به مانند تمام تیمهای قبلیاش، با ترکیب ۱-۳-۲-۴ای بازی میکند که به راحتی قابل تبدیل ۱-۲-۴-۳ است. استفادهی پوچ از بن چیلول به عنوان وینگر چپ و لیوای کولویل به عنوان دفاع چپ در چند بازی اول فصل به چلسی فرمی بیشتر شبیه به ۱-۲-۴-۳ میداد، اما فارغ از اینکه کدام یک از این دو چیدمان مورد استفاده قرار گیرد، پرنسیپهای بازی تیم فرق چندانی نمیکند.
مالکیت و فاز بازیسازی
چلسی در فاز بازیسازی از عقب، در ابتدای فصل و در زمانی که کایسدو هنوز به این تیم نپیوسته بود، با استفاده از کانر گلگر در پست 6 و لیوای کولویل در پست دفاع میانی چپ، لوزیای تشکیل میداد تا با جلوتر فرستادن مدافعین کناری – ریس جیمز و چیلول – از زیر پرس حریف خارج شود. قابلیت این دو بازیکن در دریافت پاس و حمل توپ به چلسی کمک میکرد تا بتواند از یکسوم خودی به یکسوم هجومی برسد. در این بین انزو فرناندز، بازیکن کناری گلگر، با جلوتر رفتن و جایگیری در نیمفضا چپ، خود را گزینهای برای پاسهای مستقیم دفاع وسطهای چلسی میکرد. در مواقعی که حریف بلاک دفاعی منظمی میچید و راه پاسهای مدافعان وسط چلسی وسط چلسی را میبست، انزو کمی عقب میکشید و این حرکت او سبب میشد یکی از بازیکنان حریف به منظور یارگیری او از بلاک دفاعی خارج شود و نظم دفاعیشان به هم بخورد. در این مواقع انزو با دریافت توپ و چرخش و سپس استفاده از پاسهای بلند میتوانست بازیکنان لب خط را در فضای مناسب صاحب توپ کند.
خط اول بازیسازی چلسی متشکل از سه مدافع و گلگر در نقش شماره ۶
اما در دو بازی اخیر چلسی در لیگ، انزو پشت جکسون و در نقش شماره 10 بازی کرده است. در این دو بازی، محور دوگانهی چلسی متشکل از گلگر و لسلی اوگوچوکوو – بازی برابر بورنموث – و موزس کایسدو – بازی مقابل استون ویلا – بود. در هر دوی این بازیها، نقش شماره ۶، بر عهدهی بازیکن کناری گلگر بود؛ در نتیجه گلگر جلوتر رفته و انزو نیز نزدیکتر به جکسون بازی میکرد.
در سمت راست جلوی زمین، استرلینگ سعی میکند با جایگیری در نیمفضا، برای مدافعین وسط چلسی تبدیل به گزینهی پاس مستقیم شود. مدافع راست مسئول حفظ عرض تیم در آن سمت است و در سمت چپ، وینگر چپ به خط کناری زمین میچسبد و شمارهی ده تیم در نیمفضای سمت چپ جایگیری میکند. در نهایت هم مهاجم نوک وظیفهی عقب کشیدن و گزینهی پاس شدن در کانال میانی زمین را دارد تا مدافعین حریف را از فضای خود خارج کرده و برای بازیکنان اطرافش فضا بسازد.
مدافعین چلسی اکثرا در فاز بازیسازی کند هستند، که البته میتوان بخشی از مسئولیت این نقصان را متوجه عدم تحرک مهاجمان در جلوی زمین دانست. با این وجود، در شرایط خاص چلسی با حمل توپهای سریع مدافعین کناری، گلگر، استرلینگ و جکسون ترسی از اجرای انتقالهای سریع به سمت دروازهی حریف نیز ندارد. اما مهاجمان چلسی تصمیمگیران خوبی نیستند و اکثر موقعیتها با وجود جلو آمدن موفق توپ از زمین خودی به نتیجهای نمیرسد. مهاجم نوک چلسی، نیکولاس جکسون، با تحرک زیاد و هوش بالایش در دوندگی، طی 6 هفتهی گذشته موقعیتهای بسیاری برای خود و همتیمیهایش ساخته است؛ اما مشکل او در حضورهای کمتعداد در محوطهی جریمهی حریف و تکنیک شوتزنی بسیار ضعیف است که منجر به عملکرد نامطمئن او در جلوی دروازهی حریف میشود. جکسون موقع شوتزنی اکثرا پای تکیهگاهش را دقیقا کنار توپ نمیگذارد و پایی که با آن شوت میزند به سمت دروازه حرکت نمیکند. جکسون 22 ساله تجربهی بازی محدودی دارد و این ایرادها برای او با تمرین کردن زیر دست پوچ که رزومهی موفقی در پیشرفت دادن بازیکنانش دارد، قابلحل است.
دوندگی بالا و هوشمندانه و جابهجایی سریع جکسون در سه تصویر فوق به خوبی مشخص است.
عدم مالکیت و فاز دفاعی
چلسی بدون توپ تیمی گیجکننده است. اگر به دیتای ثبتشدهی این تیم نگاه کنید، در مییابید که چلسی کمترین و بهترین PPDA [1] (متوسط پاسهای موفق تیم مقابل قبل از لو دادن توپ در پرسینگ) ثبتشدهی لیگ را با 8.8 پاس دارد. علاوه بر آن، چلسی با 56 بازپسگیری توپ در یکسوم حریف از این نظر نیز در جایگاه پنجم لیگ برتر قرار دارد. این اعداد ممکن است به شما این تصور را بدهند که چلسی بدون توپ پرسی پرتعداد، با سطح انرژی بالا و دوندگی بیامان را اجرا میکند؛ تصوری که با دقت بیشتر به بازیهای چلسی، غلط بودنش به سرعت مشخص میشود. چلسی در واقع با 4 نفر اقدام به پرس میکند؛ عددی که نه آنقدر کم است که منجر به کم شدن چشمگیر بازیکنان در منطقهی پرس شود و نه آنقدر زیاد است که بتوان آن را پرس پرتعداد نامید. بازیکنان چلسی اغلب با جایگیری بهینه در خطوط پاس، سعی در سخت کردن بازیسازی حریف و هدایت توپ به گوشهها دارند و لزوما دنبال بازپسگیری توپ در فضاهای بالای زمین و یا ضدحملههای پرتعداد و کشنده نیستند.
بنابراین یک عدم تناسب بین شیوهی پرس چلسی و آمار بازپسگیری توپ این تیم وجود دارد. اما با دقت در یک موضوع به این نتیجه میرسیم که این تضاد غیرمنطقی نیست، چرا که چلسی تنها در 12 درصد دقایقی که این فصل در لیگ بازی کرده است از حریف خود پیش بوده است. این امر باعث میشود که چلسی عمدتا در حال دنبال کردن بازی بوده و تیم حریف علاقهی بیشتری به حفظ توپ در یکسوم خودی داشته باشد، که به حضور اجباری چلسی در یکسوم حریف و باز پسگیری توپ در آن منطقه میانجامد. اما نکتهی مهم این است که چلسی از تمام بازپسگیریهای موفق خود در یکسوم حریف، تنها به ۴ شوت به دروازه رسیده است، در صورتی که برای مثال اورتون از همین تعداد بازپسگیری موفق در یکسوم حریف 10 شوت به سمت دروازه داشته است.
در مجموع اما چلسی در دفاع عملکرد ضعیفی نداشته است؛ در شش بازی اول لیگ برتر این تیم مجموع xGA (شاخص متوسط گل داده شده به حریف) معادل ۳.۷۲ را ثبت کرده، که عددی کاملا قابل قبول است. چلسی در فاز دفاعی بیش از آنکه مشکل ساختاری داشته باشد، از اشتباهات فردی مدافعانش ضربه خورده است. به همین دلیل باید ببینیم پوچ هنگام برگشتن وسلی فوفانا و بنوا بادیاشیل از مصدومیت چه تصمیمی برای انتخاب مدافعین وسطش میگیرد.
پوچ در 6 هفتهی ابتدایی مجبور به اتخاذ تصمیمات جالب و حتی رادیکالی شده است. در ابتدا، او تصمیم گرفت در پست دفاع چپ از لیوای کولویل – که فصل گذشته را به صورت قرضی در برایتون بازی کرده بود – استفاده کند. بازی دادن به کولویل، که چپ پا نیز است، احتمالا بیربط به میانگین قد تیم چلسی نیست. بارزترین مثال برای تبیین اهمیت مناسب بودن میانگین قد تیم، ضربات ایستگاهی است. چلسی در سالیان اخیر با در اختیار داشتن کانته، جورجینیو و مونت در خط هافبک میانگین قدی کوتاهی داشت و تاثیر این مسئله در عملکرد این تیم در ضربات ایستگاهی در فصول اخیر کاملا مشخص است. سرمایهگذاری بزرگ چلسی روی انزو و کایسدو در زمستان و تابستان گذشته، که هر دو 178 سانت قد دارند، تاثیر مثبتی روی افزایش میانگین قد تیم نگذاشته است. علاوه بر آن، کولویل تکنیک لازم برای بازی کردن در گوشهی زمین را دارد و علاوه بر پوشش فضای پشت مودریک، در بازیسازی از عقب نیز موثر است.
تصمیم دوم پوچ، استفاده از چیلول به عنوان وینگر چپ بود. در اوایل فصل او چیلول را در پست وینگر چپ به مودریک ترجیح میداد، اما در ادامه مودریک تبدیل به بازیکن ثابت شد و از قضا پس از فیکس شدن مودریک بهتر میتوان متوجه دلیل تصمیم اولیهی پوچ شد. چیلول در کنار خط بازیکن موثرتری از مودریک است. بدون توپ دوندهی بهتر و باهوشتری است و از مودریک هم مستقیمتر بازی میکند. مودریک بدون توپ تحرک چندانی ندارد، اما با توپ قدرت انفجاری بیشتری دارد.
بازی مستقیم و انفجاری مودریک کنار خط و ترکیب با جکسون که منجر به موقعیتآفرینی و شوت به سمت دروازه میشود.
تصمیم سوم پوچ، جلوتر بازی دادن انزو است. انزو فرناندز که زمستان 2023 از بنفیکا به چلسی پیوست نیاز به زمان چندانی نداشت تا کیفیتش را در لیگ برتر به نمایش بگذارد. فصل ۲۳-۲۰۲۲ او در پست شماره ۶ و اکثرا در یکسوم خودی و میانهی میدان بازی میکرد. وظیفهی اصلی او دریافت توپ، چرخیدن و ارسال پاسهای با رنج متوسط یا بلند به بازیکنان جلوتر در زمین بود؛ وظیفهای که اجرای موفق آن در ثبت میانگین ۹.۳ پاس جلوبرنده در ۱۸ بازی فصل گذشته کاملا مشخص است.
انزو فرناندز از عقب زمین به خوبی رحیم استرلینگ را در فضای جلوی زمین مشاهده کرده و پاس بینقصی برای او ارسال میکند.
از ابتدای فصل ۲۴-۲۰۲۳، انزو در نقشهای مختلفی به بازی گرفته شده که با نقش سال گذشتهی او تفاوت دارند. انزو امسال در چهار بازی ابتدایی جلوتر در زمین بازی میکرد، اما در دو بازی آخر جلوی بورنموث و استون ویلا کاملا به عنوان یک شماره 10 و چسبیده به جکسون بازی کرده است. احتمالا دلیل این تغییر توسط پوچ، توانایی کم انزو در دفاع فضاهای بزرگ است. گلگر، اوگوچوکوو و کایسدو در پوشش فضاهای بزرگ پشت هافبکهای چلسی در انتقالهای دفاعی کیفیت خیلی بهتری از انزو دارند؛ چیزی که برای پوچ بسیار دارای اهمیت است. اما نتیجهی این تغییر پوچ، کم رنگ شدن تاثیر انزو بوده است. شرایطی که در آن توپ زیر پای انزو باشد و او بتواند بچرخد و جلوی خود مهاجمان همتیمیاش را ببیند، ایدهآلترین شرایط برای او است و در آن لحظه میتوان گفت تبدیل به یکی از بهترین بازیکنان جهان میشود. خنثی کردن یکی از معدود بازیکنان کلاس جهانی تیم حتی اگر دلیل تاکتیکی منطقی هم داشته باشد پذیرفتنی نیست و باید دید پوچ برای این مشکل چه تدبیری خواهد اندیشید.
در نهایت، چلسی در این 6 هفته نتایج خوبی از خود به جای نگذاشته است، اما هم دیتای ثبت شده از تیم و هم تست چشمی به ما نشان میدهد که مشکلات اساسی و ساختاری نیستند. با تمام مشکلات به وجود آمده، پوچ تیم خوبی ساخته است که به نظر میرسد با چند تصمیم کوچک، و البته بازگشت مصدومان پرشمار تیم، میتواند نتایج بهتری نیز کسب کند.
[1] Passes Allowed Per Defensive Action
یک پاسخ
سپاس فراوان 🖤♥️