وقتی در ژوئن 2011 جان پیرو گاسپرینی به عنوان سرمربی جدید اینتر و جانشین لئوناردو معرفی شد، کمی زمان لازم بود تا هواداران ببینند که کدام گاسپرینی به اینتر آمده است. کسی که جنوا را در سال 2007 پس از کسب رتبه سوم در سریبی به سریآ آورد و دو سال بعد با کسب رتبه پنجم سریآ به لیگ اروپا رساند، یا گاسپرینی که در سال 2010 پس از کسب نتایج بسیار ضعیف در جنوا همان اوایل فصل از این تیم اخراج شد.
زمان زیادی لازم نبود تا نتیجه مشخص شود. گاسپرینی فقط پس از 4 بازی از اینتر اخراج شد. یک برد و یک مساوی و دو باخت -برابر نووارا و پالرمو- کافی بود تا ماسیمو موراتی قانع شود که انتخاب او اشتباه بوده و این پایان کار او در اینتر بود.
گاسپرینی یک فوتبالیست زیر متوسط بود. از آن بازیکنانی که در آکادمی تیمهای بزرگ پرورش مییابند اما آنقدر خوب نیستند که به ترکیب تیم اول باشگاه برسند. بنابراین او آکادمی یوونتوس را برای شروع دوران حرفهای به مقصد رجیانا ترک کرد و بیشتر دوران فوتبالش در سریبی و سریسی گذشت. اما درست پس از پایان دوران بازی، دست سرنوشت او را به خانه اول برگرداند. گاسپرینی مربی تیم زیر 14 سال یوونتوس شد. چند سال در تیمهای رده سنی پایینتر مربیگری کرد تا اینکه سرانجام در سال 1998 به سرمربیگری تیم اصلی آکادمی یعنی پریماورا (زیر 20 سال) رسید. او تا سال 2003 در آکادمی یووه باقی ماند و بازیکنان زیادی زیر نظر او در این تیم پرورش یافتند. در سال 2003 گاسپرینی 45 ساله نخستین گام را در دنیای حرفهای با تیم کروتونه در سریسی برداشت و بلافاصله نشان داد که قصد ندارد در دوران مربیگری نیز مانند دوران بازی برای همیشه در ردههای پایینتر بماند. شروع او با کروتونه یک موفقیت برقآسا بود: صعود به سریبی. در فصل اول حضور در سریبی او موفق شد کروتونه را در لیگ نگه دارد و در سومین فصل تیم را تا رتبه نهم بالا آورد. پیشرفتهای سریع تیم او در سریبی انریکو پرزیوسی مالک جدید جنوا در آن زمان -که همچنان مالک و رییس تیم است- را قانع کرد که او گزینه مناسب برای تیمی است که زمانی دور قدرت برتر ایتالیا بود اما پس از سقوط از سریآ در سال 1995 هرگز نتوانسته بود دوباره به سطح اول برگردد. جنوا در آن فصل از سریسی به سریبی آمده بود و پرزیوسی درباره گاسپرینی اشتباه نمیکرد. بلافاصله پس از انتصاب او به سرمربیگری تیم، در همان فصل اول جنوا به سریآ صعود کرد. نکته مهم درباره این صعود این است که تیمهای اول و دوم آن فصل سریبی یوونتوس و ناپولی بودند و این گویای شدت رقابت و اهمیت کاری است که گاسپرینی انجام داد. فصل بعد گاسپرینی در اولین حضورش در سریآ با جنوا به رتبه قابل قبول دهم رسید و سرانجام در فصل 09-2008 با موفقیت چشمگیر تیمش و کسب رتبه پنجم و صعود به لیگ اروپا، نام گاسپرینی بر سر زبانها افتاد. مدلی که او به عنوان مربی از خود ارائه کرده بود کوبنده و قابل توجه بود: پیشرفت بسیار سریع همه تیمهای تحت نظر او، بلافاصله پس از ورودش و سپس بهبود اکیدا صعودی نتایج تا رساندن تیم به اوج پتانسیل خود. علاوه بر نتایجی که او در این تیمها کسب کرد، مدل بازی که ارائه میکرد نیز به شدت مورد توجه قرار گرفت. گاسپرینی از نخستین مربیانی بود که در سریآ سیستم سه دفاعه دوران مدرن فوتبال را اجرا کرد. تاکتیک 3-4-3 مورد استفاده او که با تغییرات و پیشرفتهایی امروز در آتالانتا هم استفاده میشود، در واقع راهگشای بسیاری مربیان شد و مقابل این باور که سیستم سه دفاعه روشی منسوخ است، قرار گرفت. در جنوا البته او گاهی نیز از سیستمهای چهار دفاعه، خصوصا در مقابل تیمهای قدرتمند استفاده میکرد.
ترکیب جنوا در فصل 2008/09 که به رتبه پنجم لیگ رسید
در نوامبر 2010 جنوا گاسپرینی را اخراج کرد. حرکتی که به زعم بسیاری، ناسپاسی پرزیوسی بود نسبت به کسی که رویای او برای بازگرداندن جنوا به سطح اول فوتبال ایتالیا را محقق کرده بود. اما اخراج از جنوا برای گاسپرینی سبب خیر شد و فصل بعد موراتی او را به اینتر برد. همانقدر که موفقیت گاسپرینی در بدو ورودش به تمام تیمها تا آن زمان برقآسا بود، سقوطش در اینتر نیز با سرعتی باورنکردنی رقم خورد. البته او احتمالا نادانسته به باتلاقی پا گذاشته بود که در آن دوره به جز او مربیان دیگری را هم قربانی کرد. اینتر در اوج بی ثباتی مالی و مدیریتی قرار داشت و تا چند سال اوضاع این تیم به همین منوال پیش رفت.
به هر حال گاسپرینی از راه نرسیده اخراج شد. نشستن روی نیمکت یکی از قدرتهای کلاسیک کالچو، احتمالا قله رویاهای یک مربی در ایتالیا است و سقوطی چنین سریع پس از رسیدن به قله برای بسیاری از مربیان چنان ضربه سنگینی خواهد بود که شاید هرگز نتوانند دوباره سر بلند کنند. برای مثال لئوناردو که قبل از گاسپرینی مربی تیم بود، پس از تجربه ناموفق در میلان و اینتر مربیگری را برای همیشه کنار گذاشت. یا استراماچونی که کمی بعد جانشین گاسپرینی در اینتر شد نیز پس از اخراج از این تیم هرگز دوباره به چنین سطحی برنگشت.
تجربه بعدی مربیگری گاسپرینی در پالرمو هم فاجعه دیگری برای او بود. در فصلی که منجر به سقوط پالرمو شد او از سپتامبر 2012 تا فوریه سرمربی تیم بود. در 4 فوریه برای 20 روز اخراج شد و دوباره روز 24 فوریه روی نیمکت برگشت. 15 روز بعد و در 11 مارس دوباره اخراج شد و دوران او در پالرمو نیز به پایان رسید.
به نظر روزهای خوب او تمام شده میآمد تا اینکه دوست قدیمی دوباره از راه رسید تا در بحرانیترین شرایط، جبران مافات کند و به او فرصت دوبارهای برای بازگشت بدهد. کمی پس از آغاز فصل ۱۴-۲۰۱۳ و در ماه سپتامبر، حدود سه سال پس از اخراج گاسپرینی از جنوا، پرزیوسی دوباره او را به این تیم برگرداند. دوران سه ساله دوم او در جنوا آسیبی که به شهرت او در اینتر و پالرمو خورده بود را جبران کرد. مجددا در فصل دوم حضورش در این تیم نتیجهای فوقالعاده کسب کرد و با کسب رتبه ششم دوباره سهمیه لیگ اروپا را برای جنوا کسب کرد که البته به دلیل ناکامی باشگاه در برآورده کردن استانداردهای مورد نظر یوفا، تیم از رقابتهای لیگ اروپای سال بعد کنار گذاشته شد و سمپدوریا به مسابقات رفت. جنوا فرصت دوباره به گاسپرینی داد که فلسفه فوتبال خود را به دور از فشارهای رایج در باشگاهی مانند اینتر، به خوبی تکوین و تکمیل کند. فلسفهای که در سال 2016 و پس از رفتن به آتالانتا، به شکوفایی کامل رسید و جهان فوتبال با پدیده جدیدی مواجه شد.
آتالانتا برگامو
سایمون کوپر و استفان ژیمانسکی در کتاب «اقتصاد فوتبال» مدلی را طراحی کردند که شاخص موفقیت هر مربی را با توجه به دستمزدی که تیم به بازیکنان میپردازد نرمال سازی میکرد. یعنی اگر تیمی بیشترین دستمزد را به بازیکنان در میان تمام تیمهای لیگ میپردازد، مربی باید قهرمان شود و حتی اگر دوم شود این شاخص برای او عددی منفی خواهد بود. به همین ترتیب، میزان موفقیت یا شکست هر مربی، با توجه به مقایسه رتبه واقعی با رتبهای که دستمزد تیم تعیین میکند مشخص خواهد شد. با توجه به این مدل احتمالا گاسپرینی را میتوان موفقترین مربی حال حاضر اروپا دانست.
نمودار زیر نشان دهنده میانگین دستمزد تیمهای سریآ در فصل جاری است. یوونتوس به طور میانگین حدود 9 میلیون یورو به بازیکنانش دستمزد میدهد و با فاصله زیادی بالاتر از بقیه قرار دارد رم -که در جدول پایینتر از آتالانتا است- بعد از یوونتوس با 4 میلیون یورو دوم است، اینتر با ۳.۶ و ناپولی با 3.4 میلیون در ردههای بعدی هستند. در این میان سه تیم درخشش ویژه دارند. یکی لاتزیویی که با میانگین دستمزد 2.1 میلیون یورویی از این نظر ششم است اما در جدول رده بندی با اختلاف یک امتیاز به یوونتوس چسبیده و دوم است (شاخص 4+)، دیگری آتالانتا که با فقط 1.1 میلیون یورو در رتبه یازدهم جدول دستمزدها قرار دارد اما در جدول رده بندی چهارم است (7+) و البته هلاس ورونایی که با پرداخت میانگین فقط 570 هزار یورو نوزدهمین تیم از نظر دستمزد است اما در جدول رده بندی هشتم است (11+)، اما موضوع آتالانتا وقتی متفاوت میشود که به جایگاه این تیم در لیگ قهرمانان اروپا نگاه کنیم. صعود به جمع هشت تیم پایانی این رقابتها. اگر حساب یوونتوس را جدا کنیم، در هشت سال گذشته تنها تیم ایتالیایی که توانسته به این مرحله برسد، رم بوده آن هم فقط یک بار. اگر میانگین دستمزد 1.1 میلیون یورویی آتالانتا را با رقبایش در اروپا مقایسه کنیم، شکاف حتی از آنچه در ایتالیا دیدیم شگفتآورتر خواهد بود.
ردهبندی تیمهای سریآ بر حسب متوسط دستمزد سالانه بازیکنان در فصل 2019/20 (میلیون یورو)
قبل از اینکه گاسپرینی به آتالانتا بیاید، این تیم در 5 فصل منتهی به سال 2016 هرگز نتوانسته بود وارد نیمه بالای جدول شود و یکی دو فصل هم به زحمت از سقوط گریخته بود. گاسپرینی اما مطابق رویه معمول خود، بلافاصله جهشی قابل توجه به تیم داد و در اولین فصل آتالانتا را بالاتر از میلان، لاتزیو و اینتر به رتبه فوقالعاده چهارم رساند. اما آن فصل تنها سه تیم از ایتالیا به لیگ قهرمانان میرفتند و گاسپرینی باز هم با تیمش به لیگ اروپا رفت. فصل بعد در مرحله گروهی لیگ اروپا آنها بالاتر از اورتون و لیون صدرنشین گروه شدند و در دور حذفی در یک رقابت بسیار نزدیک و شکست چهار بر سه در مجموع دو بازی برابر دورتموند حذف شدند. در آن سال آتالانتا در سریآ به رتبه هفتم رسید. اما در فصل سوم یعنی 19-2018 او تازه از آتالانتای واقعی رونمایی کرد. تیمی که امروز کمابیش همه در اروپا میشناسند و به بازیهای هجومی و گلهای زیاد معروف شده است. فصل گذشته رقابت سختی بر سر رتبه سوم و چهارم لیگ و سهمیه لیگ قهرمانان بین اینتر، میلان و آتالانتا وجود داشت و در حالی که یک سهمیه بین میلان و اینتر تا دقایق پایانی دست به دست میشد، آتالانتا به راحتی ساسولو را در استادیوم آتزوری شکست داد و سرانجام گاسپرینی به لیگ قهرمانان اروپا رسید.
ماجرای آتالانتا از نگاه اقتصاد فوتبال صرفا به دستمزد بسیار پایین بازیکنان این تیم ختم نمیشود. در کمال شگفتی تراز آتالانتا در بازار نقل و انتقالات در چهار پنجرهای که گاسپرینی بالای سر تیم بوده در حدود 70 میلیون یورو مثبت است. برای درک اهمیت موضوع کافی است اشاره کنیم که مجموع دستمزد بازیکنان آتالانتا در این چهار فصل حدود 100 میلیون یورو بوده است. یعنی آتالانتا صرفا از سود ما به التفاوت خرید و فروش بازیکنان، که منبعی خارج از سه جریان اصلی درآمد باشگاهها -حق پخش تلویزیونی، درآمد روز بازی و تبلیغات- است هفتاد درصد دستمزد بازیکنان خود را پرداخته است. اگر به باشگاه آتالانتا به عنوان یک بنگاه اقتصادی نگاه کنیم، موفقیت اقتصادی که کسب کرده حتی از موفقیتهای ورزشی تیم چشمگیرتر است. البته با علم به این موضوع که در ایتالیا بخشی از بار نقل و انتقالات بر دوش مدیریت تیم است آنتونیو پرکاسی، رئیس آتالانتا، را هم باید در این میان ستود و توجه کنید این اتفاق در جهانی رخ میدهد که فوتبال در حال تبدیل شدن به جولانگاه ثروتمندانی است که شاید حاضر باشند صدها میلیون دلار از طریق قانونی و غیر قانونی به تیم تزریق کنند تا تیمشان در زمین موفق شود.
حقیقت اما این است که گاسپرینی از این هم فراتر رفته و این نقل و انتقالات کم هزینه را به نوعی به نقطه قوت تیمش تبدیل کرده است. استراتژی جستجو در بازار متوسط باعث شده که دست او برای ایجاد تغییرات در تیمش هر زمان که بخواهد باز باشد. این نکته طلایی است که شاید کمتر کسی در سطح اول فوتبال به آن توجه کند. دردسر ستارهها فقط خریدشان نیست بلکه فروش آنها نیز پروسهای زمانبر و دشوار است و بسیاری مواقع حاشیه بیهوده برای تیم ایجاد میکند. در عوض وقتی گرانترین بازیکن تیم 10 میلیون یورو قیمت دارد و بازار هدف نیز بازیکنانی زیر این قیمت است، بدون دردسرهای رایج، مربی یا مدیر فرصت این را دارد که بی شمار گزینه را بررسی کند. کمتر کسی است که پتانسیل واقعی این بازار «بازیکنان مستعد ارزان» را مانند گاسپرینی بشناسد. در نتیجه تقریبا به جز اسپورتیلو دروازهبان تیم و الخاندرو گومز، بقیه بازیکنان فعلی را خود گاسپرینی به آتالانتا آورده و بیشترشان هم با قیمتهایی باورنکردنی. خوزه پالومینو، برات دیمیستی و رافائل تولوی سه مدافع میانی تیم در این فصل روی هم زیر 8 میلیون یورو برای آتالانتا هزینه برداشتهاند. رابین گوسنس و هانس هاتبوئر دو وینگبک فیکس تیم هر کدام حدود یک میلیون یورو آب خوردند، رومئو فرولر هافبک همیشه فیکس و همیشه عالی آتالانتا در این فصل فقط با دو میلیون یورو از اف سی لوزان به برگامو آمد و از همه مهمتر، یوسیپ ایلیچیچ یکی از بهترین بازیکنان هجومی این فصل اروپا در سال 2017 با فقط 5 میلیون یورو به آتالانتا ملحق شد. اینها نمونههای حیرت انگیزی از شاهکارهای زوج گاسپرینی-پرکاسی در بازار نقل و انتقالات هستند.
فلسفه فوتبال، سیستم بازی و تاکتیک هجومی
اگر بخواهیم درباره تمام بخشهای شیوه بازی آتالانتا، یعنی سازمان دفاعی، پرس، انتقال فاز و … به تفصیل صحبت کنیم نیاز به مجالی بیشتر از یک مقاله دارد. اما آنچه از تیم آتالانتای فعلی میبینیم، موفقیت تیم و تعداد بازیهای زیادی که با گلهای فراوان -پنج، شش، یا حتی هفت گل- به پایان میبرد کاملا حاصل یک فلسفه فوتبال هجومی است که در این بخش یادداشت سعی میکنیم به بارزترین ویژگی این فلسفه و امضای خاص گاسپرینی در حمله و موقعیت سازی بپردازیم.
درست است که گاسپرینی سیستم 3-4-3 خود را در طول سالها به تکامل رسانده، اما فلسفه فوتبال چیزی مقدم بر سیستم بازی و تاکتیک است. برای مثال گواردیولا فلسفه فوتبال «موقعیت محور» خود را تاکنون با سیستمها و تاکتیکهای مختلف آزموده و پیشرفت داده است. اما اگر بخواهیم فلسفه فوتبال گاسپرینی را توصیف کنیم، بهتر است نگاهی به شکل بازی تیم در زمان مالکیت توپ بیاندازیم. اگر فوتسال تماشا کرده باشید، میدانید که یکی از معروفترین و مهمترین شیوههای بازی فوتسال «چرخش» است. چهار بازیکن در جهتی از پیش تعیین شده نسبت به هم میچرخند و تغییر موقعیت میدهند و همزمان توپ را بین هم رد و بدل میکنند. فلسفه فوتبال گاسپرینی شبیه سازی این تاکتیک فوتسالی در زمین فوتبال است!
کاری که آتالانتا میکند ایجاد جزیرههای 4 نفره در زمین است که با اتصالاتی به هم مرتبط میشوند. برای اجرای این فلسفه سیستم 3-4-3 بهترین چیدمان است، چرا که دقیقا دو پاکت چهار نفره از بازیکنان در دو سوی زمین همواره در دسترس است. این پاکتهای چهار نفره را که قلب بازی تیم آتالانتا هستند در این یادداشت «لوزی گاسپرینی» مینامیم. برای دیدن لوزیها در بازی تیم لازم نیست دقت زیادی به خرج دهید. در هر سمت زمین و در هر لحظه که آتالانتا صاحب توپ است احتمالا میتوانید چهار نفری را که با هم تشکیل لوزی میدهند پیدا کنید. این الگو بارها و بارها توسط این تیم در طول هر بازی، در نقاط مختلف زمین و توسط بازیکنان مختلف تکرار میشود.
البته سیستم آتالانتا به طور دقیقتر معمولا 2-1-4-3 است. با دو مهاجم (ایلیچیچ و دوان زاپاتا) در نوک حمله و الخاندرو گومز به عنوان هافبک هجومی پشت سر این دو. البته در چند بازی میانه فصل که زاپاتا مصدوم شد، گاسپرینی راس مثلث خط حمله را وارونه کرد و سیستم را به 1-2-4-3 تبدیل کرد و جالب اینکه در هر دو روش، موفق شد تاکتیکهای مد نظر را بدون دردسر زیادی پیاده کند. بازیکنان دیگری که در ترکیب سه نفره بالای زمین آتالانتا بازی کردهاند، لوییس موریل کلمبیایی و روسلان مالینوفسکی اوکراینی بودند و البته در هفتههای آخر پیش از توقف بازیها ماریو پاسالیچ در ادامه فصل درخشان خود چند بازی به عنوان هافبک هجومی به میدان رفت و آنجا هم عالی بود.
ترکیب پایه آتالانتا، کالدارا که در نیم فصل به تیم اضافه شد کم کم جای خود را در ترکیب اصلی باز کرد و باعث شد تولوی و دیمیستی به تناوب نیمکتنشین شوند. مارتین د رون نیز که در این تصویر به دلیل چیدمان تاکتیکی دیده نمیشود، معمولا فیکس است و پاسالیچ و د رون به تناوب در خط هافبک بازی میکنند و اخیرا در برخی بازیها همزمان پاسالیچ در پست هافبک هجومی و د رون هافبک وسط بازی میکنند
بازیکنان خط حمله نقش بسیار مهمی در انسجام تاکتیکی و هماهنگی الگوی حمله تیم و تشکیل رئوس بالایی لوزیهای گاسپرینی دارند، اما در عین حال این بازیکنان از آزادی عمل مناسبی هم برخوردارند تا در مواقع لزوم دست به خلاقیت بزنند. اگر شما هر یک از بازیکنان خط حمله آتالانتا را در طول بازی دنبال کنید، حضور آنها را در نقاط و جهتهای مختلف زمین ثبت خواهید کرد. راز این «نظم در بی نظمی» به این صورت است که بازیکنان با تمرین بسیار به درک و شهود کامل از مفهوم «لوزی گاسپرینی» رسیدهاند. لوزی در دو سمت کناره زمین، در زمین خودی یا زمین حریف شکل میگیرد. حالت پایه به این شکل است که در هر سمت زمین یک مدافع میانی کناری، دو هافبکی که به آن سمت نزدیکترند و یکی از دو فوروارد نوک تشکیل یک لوزی میدهند -شکل زیر- اما در شرایطی که بازیکنان کاملا در حالت استقرار اولیه خود نباشند، لوزی ممکن است با ترکیبهای دیگری بسته به موقعیت توپ و نزدیکی بازیکنان به هم شکل بگیرد. در هر حال، هدف این است که چهار بازیکن نزدیک به توپ این لوزی را تشکیل بدهند و بقیه بازیکنان وظیفه فضاسازی و برهم زدن تمرکز دفاعی حریف و سپس استفاده از آن را به عهده دارند. الخاندرو گومز که به عنوان هافبک هجومی پشت دو مهاجم بازی میکند نقش بسیار مهمی دارد. او تقریبا همیشه باید نسبت به لوزیهای هر دو طرف زمین نقش نفر پنجم را ایفا کند و در حرکتی هماهنگ با چرخش و پیشروی لوزی دنبال فضاهای خالی بگردد.
اوورلود/آندرلود
هدف مقدماتی ایجاد لوزی این است که بازیکن صاحب توپ در هر زمانی تبدیل به راس لوزی شود و سه گزینه پاس داشته باشد. بازیکنان آتالانتا با تمرین و هماهنگی زیاد شیوههای چرخش، جابجایی و حفظ توپ در این پاکتهای چهار نفره را به خوبی فرا گرفته و اجرا میکنند و خیلی از مواقع همین چهار نفر موفق میشوند با کار ترکیبی و چند پاس به پشت مدافعان روبرویشان برسند.
اما هدف اصلی لوزی که میتوان از آن به عنوان استراتژی ویژه گاسپرینی نام برد، استفاده از این پاکتهای چهار نفره برای ایجاد تجمع و کشیدن بازیکنان حریف به یک ناحیه نسبتا کوچک نزدیک خط طولی است که باعث میشود فضای خالی زیادی در سایر نقاط زمین ایجاد شود. این کار در فوتبال مدرن یکی از روشهای شناخته شده برای ایجاد فضا است که به آن در انگلیسی اوورلود/آندرلود overload/underload میگویند. اوورلود یعنی ایجاد تجمع در یک نقطه از زمین. به زبان ساده یعنی شلوغ کردن یک ناحیه، و آندرلود در مقابل به معنی خلوت شدن یک ناحیه از زمین است که به تبع اوورلود در سایر مناطق رخ میدهد.
این بخش اصلی استراتژی گاسپرینی است. بسیاری از تیمها در اجرای استراتژی اوورلود/آندرلود تمایل به ایجاد تجمع در مرکز زمین و آندرلود در کنارهها دارند، زیرا هم اجرای آن راحتتر است و هم اینکه از مرکز زمین دسترسی به هر دو فضای خالی شده در کنارهها سادهتر است و با پاسهای نسبتا کوتاه به دست میآید. لیورپول یکی از معروفترین نمونههای اجرای این شیوه است که با آمدن مانه و صلاح دو وینگر اسمی تیم به سمت نیمفضاها و ایجاد تجمع به همراه سه بازیکن میانی و فیرمینو، فضاهای کنار خط برای رابرتسون و آرنولد خالی میشود.
اما در مقابل آتالانتا تقریبا همیشه تمایل به اوورلود در کنارهها دارد. ایجاد تجمع و هدایت توپ در کناره زمین به طور ذاتی کمی دشوارتر است. به این دلیل ساده که در کنار خط طولی بازیکنان فقط به یک سمت خود دسترسی دارند و سمت دیگر اوت است؛ بنابراین دفاع کردن برای حریف بسیار راحتتر است و گزینه امن هدایت بازیکن به سمت اوت یا زدن توپ به بیرون همیشه برای مدافع وجود دارد. اما نکته مهم این است که اگر تیم حمله کننده بتواند با پاسکاری مناسب و توانایی بازی زیر فشار کنترل توپ را در کنارههای زمین حفظ کند، تجمع در کناره زمین موثرتر از تجمع مرکزی خواهد بود. زیرا به طور سنتی -خصوصا در سیستمهایی مانند 3-3-4 یا 1-3-2-4 خط کناری زمین برای تیم مدافع فقط با دو بازیکن اشغال میشود، یعنی دفاع کنار و وینگر، بنابراین ایجاد برتری عددی راحتتر از مرکز زمین است. فراموش نکنیم که هدف اصلی اوورلود نه صرف ایجاد برتری عددی، بلکه کشیدن سایر بازیکنان حریف به محل تجمع و در نتیجه خالی شدن فضای تحت پوشش آنها است. به همین دلیل است که از آن با عنوان «اوورلود/آندرلود» یا ایجاد تجمع/فضای خالی یاد میشود. گاسپرینی با شکل دادن این لوزی در کناره زمین بازیکنان مرکزی حریف را ناگزیر به سمت محل تجمع میکشد و سایر فضاهای بازی خالی میشود.
نکته بسیار مهم که لازم است دوباره بر آن تاکید شود این است که در هر لحظه در کانون ایجاد اوورلود یعنی لوزی اصلی فقط 4 نفر حضور دارند و بقیه بازیکنان وظیفه پیدا کردن فضای خالی و نفوذ به آن را به عهده میگیرند و با توجه به ایجاد تجمع در یک نقطه کوچک، فضای زیادی را در اختیار دارند و اینجاست که باید از خلاقیت و توان ذهنی و تکنیکی خود استفاده کنند. اگر یک بازی از آتالانتا ببینید و تمرکز خود را در هر لحظه روی سایر بازیکنان -یعنی بازیکنان خارج از لوزی- بگذارید، مشاهدههای بسیار جالبی خواهید داشت. مجموعهای از فرارهای کاذب، حرکت هماهنگ رو به جلو و اوورلپ را خواهید دید که همه برای بر هم زدن نظم دفاعی حریف انجام میشود و در بیشتر مواقع نیز موفق است. ویدئوی زیر از بازی برگشت آتالانتا مقابل والنسیا تصویر بسیار خوبی از تاکتیک اوورلود/آندرلود آتالانتا به دست میدهد. در سمت راست زمین، دیمیستی مدافع میانیِ کناری به همراه پاسالیچ، هاتبوئر (وینگبک) و ایلیچیچ لوزی را تشکیل میدهند. اینجا هم گومز بلافاصله به عنوان نفر پنجم شروع به دویدن به فضای خالی بالای لوزی میکند. کوندوگبیا که متوجه شده گومز بدون یار مستقیم صاحب توپ خواهد شد، ناچار به سمت او میرود و در این لحظه است که ماموریت آتالانتا انجام شده! زیرا شش بازیکن والنسیا به سمت پاکت کنار زمین کشیده شدهاند تا جلوی پیشروی چهار بازیکن آتالانتا را بگیرند و اینجاست که فضای خالی مناسبی برای فرولر در مرکز زمین فراهم شده و توپ از لوزی به آن ناحیه منتقل میشود. به فرار کاذب هاتبوئر هم دقت کنید که چطور گایا دفاع راست و دیاخابی دفاع وسط والنسیا را به خود مشغول میکند.
اما هدف آندرلود همیشه فقط مرکز زمین نیست. ممکن است تیم مدافع از بازیکنان کناری سمت مخالف خود برای پوشش فضای خالی شده مرکز زمین استفاده کند. در این حالت آندرلود در سمت مخالف زمین در کنار خط ایجاد میشود. دسترسی به این فضا سختتر است زیرا نیاز به پاس بلند و دقیق جهت تغییر منطقه بازی دارد، اما آتالانتا به خوبی و با هماهنگی و تمرین روی این پاسهای بلند عرضی، از آندرلودهای سمت مخالف هم به خوبی استفاده میکند. این مسئله به طور ویژه اهمیت دارد زیرا سیستم بازی آتالانتا به طور ذاتی تعداد بازیکن کمی در مرکز زمین دارد و حریف با انتقال یک یا دو بازیکن به مرکز میتواند پوشش لازم را فراهم کند. در این حالت تغییر موفق منطقه بازی تقریبا همیشه به ایجاد یک فضای باز قابل توجه میانجامد. به ویدئوی زیر که گل آتالانتا به میلان را به تصویر میکشد دقت کنید. ایجاد لوزی و اوورلود در سمت راست زمین، انتقال بازی با پاس بلند به سمت چپ و سرانجام گلی که از روی خلاقیت و تکنیک گومز به دست میآید.
آتالانتا اجرای این شیوه را به بلوغ کامل رسانده. علیرغم پیچیدگی ظاهری، خلاصه ماجرا بسیار ساده است: ایجاد یک لوزی چهار نفره در کنارههای زمین که تیم حریف برای مقابله با آن باید حداقل چهار بازیکن خود را به محل این تجمع بفرستد. یعنی در بهترین حالت برای تیم مدافع، یک شرایط 4 برابر 4 شکل میگیرد. این پاکتهای 4 نفره موقعیت ویژهای برای اجرای گزینههای متفاوت به آتالانتا میدهند. مهمترین این گزینهها عبارتند از:
- اضافه شدن بازیکن پنجم به صورت فرار ناگهانی به سمت فضای خالی بالای لوزی
- ایجاد آندرلود در فضاهای مجاور (مرکز زمین) و یا در فضاهای دورتر (جناح مخالف)
- پیشروی مستقیم پاکت چهار نفره و جلو بردن توپ با استفاده از کار ترکیبی و چرخش موقعیت محورِ بازیکنان تشکیل دهنده لوزی
شگفت انگیز است که یک ایده به ظاهر ساده، یعنی ایجاد مداوم لوزی در کنارههای زمین چه انعطاف پذیری خوبی به تیم در اجرای برنامههای مختلف هجومی میدهد و چه گزینههایی در اختیار تیم میگذارد.
شوت های پشت محوطه جریمه؛ نتیجه مستقیم کار تاکتیکی
نکته دیگر در تیم آتالانتا تعداد زیاد اقدام به شوت از پشت محوطه جریمه است. شاید برخی موفقیت تیم در شوتزنی را صرفا به حساب قدرت و دقت شوت بازیکنان بگذارند و امری فردی تلقی کنند، اما در حقیقت این یکی از نتایج مستقیم کار تاکتیکی و ایجاد پاکتهای تجمع در کناره زمین است. یکی از نتایج مستقیم کشاندن بازیکنان میانی به کنارهها ایجاد آندرلود در فضای مرکز زمین است و بازیکنی نیست که از پشت فشار بگذارد و این یعنی ایجاد موقعیت شوتزنی. البته که قدرت و دقت شوت بازیکنان در نتیجه اقدام به شوت تاثیر گذار است ولی مرحله اول کار یعنی ساختن فضا برای شوت دقیقا از روی الگوی تاکتیکی تیم حاصل میشود.
اوورلود در کنار محوطه جریمه و فراهم کردن فضای عالی برای شوتزنی در بازی مقابل میلان که به پیروزی 5-0 آتالانتا انجامید
گل اول آتالانتا به پارما از روی شوت گومز از پشت محوطه جریمه؛ این بازی نیز با برتری 5-0 آتالانتا خاتمه یافت
هجوم به محوطه جریمه با تعداد زیاد
یک لحظه مهم دیگر در برنامه تاکتیکی آتالانتا زمانی است که توپ سرانجام از منطقه تجمع خارج شده و به فضای آندرلود منتقل میشود. در این لحظه هجوم هماهنگ به سمت محوطه جریمه آغاز میشود. این مشاهده را هم امتحان کنید. به بازی آتالانتا دقت کنید و لحظه انتقال توپ به فضای آندرلود را رصد کنید. این را بسیار خواهید دید که چند بازیکن ناگهان و همزمان با هم استارت میزنند و به سمت محوطه جریمه میروند. برای مثال گل مساوی آتالانتا به سیتی در لیگ قهرمانان را ببینید که باز به خوبی روایت کننده بخش مهمی از تاکتیک آتالانتا است. پالومینو صاحب توپ میشود، به حرکت فرولر دقت کنید که به سرعت برای بستن لوزی به سمت سه بازیکن دیگر میرود. همزمان گومز به عنوان نفر پنجم به فضای بالای لوزی حمله میکند. با ارسال توپ در فضا برای گومز و سپس هجوم همزمان سه بازیکن دیگر به سمت محوطه جریمه و فرار به موقع پاسالیچ باعث میشود که او بدون یارگیری به جایی برسد که بتواند ضربه نهایی را بزند. کلید ماجرا همینجاست. فرار دیرهنگام به سمت محوطه جریمه موجب میشود که بازیکنان هدف آتالانتا بتوانند از یارگیری فرار کنند. اگر بازیکنان هجومی از قبل در محوطه جریمه یا نزدیک آن حاضر باشند، یارگیری یا آفساید گیری در مقابل آنها بسیار راحتتر است، اما این هجوم هماهنگ و همزمان باعث میشود کار دفاع بسیار دشوار شود. این کار نیز مستلزم تمرین و هماهنگی زیاد است، زیرا بازیکنانی که به سمت محوطه جریمه میروند نه تنها باید با هم هماهنگ باشند، بلکه باید با سرعت گام بازیکنی که توپ را جلو میبرد نیز هماهنگ شوند تا نه دیر برسند و نه زود. درست کاری که پاسالیچ میکند و کاملا به موقع و بدون یار مستقیم به محوطه جریمه میرسد و علیرغم اینکه چهار بازیکن سیتی در محوطه جریمه حضور دارند به دلیل سردرگمی ناشی از دویدن همزمان سه بازیکن آتالانتا به سمت محوطه، کسی موفق به یارگیری او نمیشود. پاسالیچ از بهترین بازیکنان آتالانتا در اجرای این تاکتیک است که با هوشمندی فضا و زمان نفوذ را پیدا کرده و گلها و پاس گلهای مهمی از همین فرارهای اضافه شونده او به دست آمده است.
گل پاسالیچ به سیتی عصاره مهمترین تاکتیکهای هجومی آتالانتا
گل چهارم آتالانتا به پارما؛ دقت کنید که حتی یک ثانیه قبل از ارسال گوسنس هیچ بازیکن آتالانتا در محوطه جریمه پارما حاضر نیست، اما در لحظهای که ایلیچیچ ضربه نهایی را میزند سه بازیکن دیگر هم در محوطه جریمه هستند
بازیکنان تیم
الخاندرو گومز؛ یک نابغه تاکتیکی
اگر به چینش بازیکنان آتالانتا دقت کنید میبینید که چهار هافبک تیم، به صورت دو به دو به طرفین زمین تمایل دارند. در توضیح لوزی گاسپرینی دیدیم که برای تشکیل لوزی هجومی معمولا هر دو هافبک آن سمت -وینگبک و هافبک مرکزی- به سمت کناره متمایل میشوند. بنابراین در واقع آتالانتا فقط دو بازیکن مرکزی دارد. یکی مدافع میانی مرکزی در عقب زمین و دیگری الخاندرو گومز. در واقع گومز تنها بازیکن هجومی است که نقطه ثقل او مرکز زمین است. این باعث میشود که ما با اجرای یک نقش ویژه توسط گومز مواجه باشیم که نظیرش را بسیار کم دیدهایم. او علاوه بر اینکه به عنوان یک هافبک هجومی، نقش فعالی در حرکتهای تاکتیکی خط حمله و پرسینگ دارد و به عنوان یار پنجم به لوزیها اضافه میشود، در عین حال به تناوب در زمان بازیسازی تیم به عقب آمده و کاملا نقش یک رجیستا را هم ایفا میکند. یعنی او همزمان پست رجیستا و ترکواتریستا، دو پست کلاسیک ایتالیایی را در تیم آتالانتا به عهده دارد.
درباره تواناییهای فنی چه تکنیکی و چه تاکتیکی این بازیکن بسیار کمتر از آنچه شایسته آن است سخن گفته شده. کافی است یک بازی آتالانتا را ببینید و تمرکزتان را روی گومز بگذارید. از محدوده زمین چه طولی و چه عرضی که او طی میکند و ایفای نقشهای گوناگون در فضاهای مختلف شگفت زده خواهید شد. با مشاهده تمام اینها، این موضوع را در نظر بگیرید که گومز 32 سال سن دارد و ارائه چنین انرژی و دینامیکی در این سن تا چه اندازه دشوار و تحسین برانگیز است.
بازیسازی گومز در جلوی دفاع خودی مانند یک رجیستا در مقابل منچستر سیتی
حضور گومز در نقاط مختلف زمین در بازی برابر میلان؛ او را در سمت راست و چپ و مرکز خط حمله و جلوی خط دفاعی خودی برای بازیسازی میبینید
یوسیپ ایلیچیچ؛ مهاجم همهکاره
دیگر بازیکن آتالانتا که نمایشی فوقالعاده داشته ایلیچیچ است. این بازیکن اسلوونیایی در حال گذارندن بهترین فصل دوران حرفهای خود است. او جلوی زمین در هر پستی میتواند بازی کند. چه وینگر -در هر دو سمت زمین- چه مهاجم نوک در سیستم تک مهاجمه و یا یکی از دو مهاجم. قدرت تمام کنندگی او فوقالعاده است، ضربات سر بسیار خوبی میزند و شوتهای پر قدرتی نیز دارد. ایلیچیچ با کیفیتی که در این فصل سریآ ارائه کرده شاید حتی از گزینههای بهترین بازیکن فصل باشد. او نیز مانند گومز 32 ساله است و ناگزیر کم کم سالهای اوج فوتبالش به پایان خواهد رسید. علاوه بر تواناییهای تکنیکی، یوسیپ ایلیچیچ نیز بازیکنی با قابلیتهای بالای تاکتیکی است. یکی از کارهایی که او به خوبی انجام میدهد فرارهای رو به عقب حساب شده برای خالی کردن فضای پشت سر خود است. حربهای که آتالانتا در این فصل بسیار از آن استفاده کرده است. همچنین ایلیچیچ وقتی عقب میکشد، هم دید بسیاری خوبی برای دادن پاس عمقی دارد و هم توانایی حمل توپ و شوتزنی که او را تبدیل به یک هیولا در میان خطوط میکند. علاوه بر همه اینها، سیستم دو مهاجمه آتالانتا اجازه این را هم میدهد که این بازیکن در عمق و از کنارهها فرار و با سرعت خوبی که دارد روی دروازه موقعیتسازی کند. ایلیچیچ یک همه کاره به تمام معنا است.
تواناییهای ایلیچیچ به گلهای متعدد او محدود نمیشود. به عقب کشیدن او در فضای بین خطوط و پاس عمقی دقیق منجر به دو گل برابر اودینزه دقت کنید، در بازی که 7-1 به سود آتالانتا پایان یافت
تقریبا تمام بازیکنان ترکیب اصلی آتالانتا در این فصل کیفیت بالایی به نمایش گذاشتهاند. از پالومینوی آرژانتینی گرفته تا مارتن د رون هلندی و رمو فرولر سوییسی که بازیهای با کیفیت بالا و بدون افت در ترکیب اصلی داشتهاند تا وینگبکهای اصلی تیم یعنی هانس هاتبوئر هلندی، رابین گوسنس آلمانی و همینطور کاستانیه بلژیکی که هرگاه به زمین آمده موثر بازی کرده است. یک ویژگی مهم در تیمهایی که شاکله تاکتیکی قوی دارند این است که چون نظم تیمی به شکلی است که بازیکنان جای خود را میدانند و شکل بازی الگوی منظمی دارد، تغییر یک یا دو بازیکن معمولا به تفاوت چشمگیر کیفیت بازی نمیانجامد. در واقع کافی است بازیکن جدید با نقشی که قرار است در آن بازی کند آشنایی کامل داشته باشد و در تاکتیک تیم حل شود. این باعث میشود که تفاوت سطح فردی میان بازیکن اصلی و ذخیره کمتر از حد معمول به چشم بیاید. مثال بارز برای این موضوع متیا کالدارا است. بازیکنی که در آکادمی آتالانتا رشد کرد و در سال 2017 با انتقالی به ارزش حدود 20 میلیون یورو (15 میلیون نقد + یک سال باقی ماندن قرضی به صورت رایگان در آتالانتا) به یوونتوس فروخته شد. یوونتوس در ابتدای فصل ۱۹-۲۰۱۸ کالدارا را پیش از ورود رسمی به ترکیب، با بونوچی معاوضه کرد و به میلان فرستاد. در میلان او دو مصدومیت شدید پیاپی داشت و بعد از بهبودی هم نتوانست کیفیت مناسبی از خود ارائه کند؛ تا جایی که میلان از بازدهی یکی از گرانترین خریدهای خود ناامید شد و در ژانویه امسال او را با انتقالی قرضی و حق خرید فقط 15 میلیونی دوباره به آتالانتا فرستاد. گاسپرینی بلافاصله شروع به بازی دادن او در ترکیب به صورت متناوب کرد، و پس از دو ماه کالدارا چنان پیشرفت کرد که در بازیهای آخر تیم، تبدیل به مدافع میانی مرکزی شد و پالومینو به پست دفاع کنار رفت. همانطور که یک تیم شلخته و به هم ریخته مانند یک باتلاق حتی بازیکنان مستعد و با پتانسیل را در خود فرو میبرد، یک تیم منسجم و هماهنگ مانند زمینی بارور باعث رشد و شکوفایی بازیکنان، سرعت ریکاوری و بازگشت اعتماد به نفس آنها میشود.
ماریو پاسالیچ؛ هنرمند آواره کروات
اما یکی از بازیکنان که باید اشاره ویژهای به او شود ماریو پاسالیچ است. او که به عنوان بازیکن قرضی از چلسی در آتالانتا حضور دارد، در فصل گذشته معمولا به عنوان بازیکن جانشین به زمین میآمد و انتخاب اول گاسپرینی برای دو هافبک مرکزی د رون و فرولر بودند اما پاسالیچ با تواناییهای ویژه خود و خصوصا درک تاکتیکی بالا از شیوه بازی تیم کم کم جای خود را در ترکیب اصلی باز کرد و در این فصل بازیهای بیشتری را از ابتدا به میدان رفت تا جایی که حالا، گاسپرینی حتی به او به عنوان یک یار جایگزین برای پست هافبک هجومی نیز نگاه میکند. در دو بازی برابر والنسیا، گاسپرینی ترکیبی را به کار گرفت که در آن پاسالیچ نزدیک به گومز و ایلیچیچ در نقش هافبک هجومی بازی میکرد و خصوصا در بازی رفت، یکی از بهترین بازیکنان زمین بود. در تیمهایی که ساختار تاکتیکی از پیش تعیین شده دارند، وجود بازیکنانی که نقش آچار فرانسه را ایفا کنند و بتوانند در نقشهای مختلف بازی کنند حیاتی است. گل او به سیتی در بازی چهارم دور گروهی لیگ قهرمانان، زمانی که آتالانتا پس از سه شکست پیاپی جلوی سیتی هم یک بر صفر عقب بود و در آستانه حذف قرار داشت، نماد تکامل او در ترکیب آتالانتا است. گلی که به تیم امید داد تا با پیروزی در دو بازی بعدی صعود کند و حالا در جمع هشت تیم برتر اروپا باشد. جای تاسف است که بازیکنی در این سطح، سالهاست توسط چلسی به تیمهای مختلف قرض داده میشود. او که از سال 2014 بازیکن چلسی است، در این شش سال برای تیمهای الچه در اسپانیا، موناکوی فرانسه و اسپارتاک در روسیه و میلان و آتالانتا در ایتالیا بازی کرده و هرگز برای تیم لندنی به میدان نرفته است. او در میلانِ مونتلا نیز بازیهای تحسینبرانگیزی به نمایش گذاشت، اما در کمال تعجب میلان تمایلی به دائمی کردن قرارداد پاسالیچِ ۲۲ ساله نشان نداد. با توجه به موفقیت چشمگیر او در تیم گاسپرینی و علاقه خود او به ماندن در برگامو، احتمال زیادی وجود دارد که آتالانتا بند خرید 15 میلیونی او را فعال کند و پاسالیچ هرگز برای چلسی بازی نکند.
جمع بندی
فلسفه فوتبال آتالانتا سهل و ممتنع است -هر چیز سادهای را اگر به اندازه کافی واکاوی کنید پیچیده خواهد شد- بازیکنان تیم در هر لحظه به دو واحد تقسیم میشوند. واحدِ «صاحب توپ» یعنی همان لوزی گاسپرینی و واحدِ فضاساز یعنی سایر بازیکنان (به جز یک یا دو نفر که برای پوشش عقب زمین باقی میمانند). با توسعه و تکوین همین اصل ساده گاسپرینی یکی از هیجان انگیزترین تیمهای این فصل اروپا را ساخته است. آتالانتا در 25 بازی سریآ، 70 گل به ثمر رسانده و در لیگ قهرمانان نیز پس از بازگشت تاریخی مقابل سیتی، در چهار بازی 13 گل زده است. تیمی سراسر هجومی، با تکیه بر هماهنگی تاکتیکی. آتالانتای امسال از برخی جهات شبیه آژاکس تن هاگ در لیگ قهرمانان سال گذشته است. تیمی هیجان انگیز که در برابر غولهای اروپا بازیهای زیبایی ارائه میداد و رئال مادرید و یوونتوس پر ستاره را از پیش رو برداشت. اما از سوی دیگر، آتالانتا یک تفاوت اساسی با آژاکس دارد، آن هم اینکه تیم آژاکس سال گذشته حاصل یک «نسل طلایی» بود که همین حالا و پس از گذشت یک سال چند مهره کلیدی خود را از دست داده است. ماتیاس دلیخت و فرانکی دی یونگ با مبالغ نجومیِ غیر قابل رد کردن، از آژاکس جدا شده و به یوونتوس و بارسلونا رفتند. حکیم زیش در راه چلسی است و صحبت از رفتن فن دبیک به منچستر یونایتد نیز مطرح است. اما آتالانتا هیچ ستارهای در این حد ندارد که نگرانی جدی بابت رفتنش داشته باشد. گومز و ایلیچیچ در سن و سالی نیستند که انتقال گرانقیمتی انتظارشان را بکشد، و سایر بازیکنان هم اکثرا پرورش یافته خود گاسپرینی هستند و خیلی حاشیه نقل و انتقالاتی دور و برشان وجود ندارد. تیم همچنان به اصطلاح چراغ خاموش جلو میرود و شاید نامِ برخی از بهترین بازیکنان تیم مانند فرولر حتی به گوش هواداران سایر لیگها که سریآ را از نزدیک دنبال نمیکنند نخورده باشد.
علاوه بر مثال کالدارا، افت فاحش دیگر بازیکنانی که از آتالانتای گاسپرینی به میلان پیوستند، یعنی فرانک کسیه و آندرهآ کونتی، دو موضوع را به خوبی نشان میدهد. اول اینکه تضمینی نیست بازیکنان آتالانتا خارج از تیم گاسپرینی و زیر نظر مربیان دیگر نیز همین درخشش را داشته باشند؛ دوم اینکه مربی سپیدموی آتالانتا معمولا مشکلی برای پیدا کردن یا پرورش جایگزین برای بازیکنان از دست رفته ندارد.
در واقع حضور گاسپرینی در جهان امروز فوتبال نمونهای است که زیبایی ویژه این بازی و تمایز آن را با بیشتر ورزشهای دیگر مشخص میکند. اینکه در فوتبال هنوز میتوان با هوش تاکتیکی و کار تیمی، بر نامهای بزرگ غلبه کرد. در حقیقت، وجود چنین مربیانی بارقه امید را زنده نگه میدارد که وجه ورزشی فوتبال در مقابل بزرگ شدن روز افزون بخش اقتصادی مقاومت خواهد کرد و صرفا تبدیل به یک شوی پر زرق و برق نخواهد شد.
3 پاسخ
بسیار کامل و جامع .احسنت . در کنار بررسی مختصر مسائل اقتصادی ، توجه نگارنده به تاکتیک تیمی و ویژگی های فردی بازیکنای کلیدی فوق العاده خوب و روشنگر بود.چقدر خوشحال کننده ست که میبینیم ذات ناب فوتبال هنوز توانایی خودش مبنی بر شکست دادن قدرت های مالی غیرمنصفانه رو با اینچنین تیم هایی به رخ دنیا میکشه.
بسیار عالی, تحلیلی جامع و آموزشی