از وبسایت InBedWithMaradona
فوریه ۲۰۱۷
در اسپانیا، فوتبال به زبان اسپانیایی بازی میشود. در لالیگا لازم است که شما جای پای خود را هم از جهتِ فوتبالی و هم از نقطهنظر زبانی سفت کنید.
در دسامبر ۲۰۱۶، روزنامهی ورزشی اسپانیایی، آ اس، ویدیویی از گرت بیل منتشر کرد که در آن او در مورد روند بهبودی خود پس از مصدومیت صحبت میکرد. عنوان ویدیو این بود: «پیشرفت در زبان اسپانیایی، ببینید او چطور هالا مادرید[1] را تلفظ میکند». جرم مردِ ولزی چه بود؟ او حرفِ هـ در هالا را چنان با تاکید تلفظ میکند که نباید.
علیرغم پیشرفت رو به رشد او در زبان اسپانیایی، این تنها یک نمونه از حملات بیپردهای بود که از سوی رسانههای ملی اسپانیا و همچنین رسانههای طرفدار رئال مادرید به بازیکن سابق تاتنهام در رابطه با تواناییهای زبانی او در اسپانیایی میشد. مقالاتی با تیترهایی همچون «بیل پرده از انگیزههای خود برای عدم تسلط به زبان اسپانیایی برمیدارد» به دنبال ارائهی توضیحی برای طرفداران دوآتشهی مادرید بودند؛ توضیحی که چیزی از نگرانی آنها کم نمیکرد. آنها معتقد بودند که عدم توانایی زبانی او به پاهایش هم سرایت خواهد کرد و منجر به محدود شدن توانایی او در زمین بازی خواهد شد.
در نوامبر ۲۰۱۵، بیل در مصاحبهای توضیحاتی در مورد روند انطباق خود با فضای جدید ارائه داد. او گفت که احساس میکند که به خوبی جا افتاده و با بازیکنانی چون مودریچ، کروس، رونالدو و آربلوئا، و همینطور تیم پزشکی و سرمربی تیم، رافا بنیتز، به راحتی به انگلیسی صحبت میکند. مهمترین مانع او در یادگیری زبان اسپانیایی این نکته بود که بقیه بازیکنان میخواستند زبان انگلیسی خود را با او تمرین کنند. برای اینکه متوجه شوید بیل با چه سطحی از انتقادات مواجه بود به بخشی از یک مقاله که در روزنامهی فوتبالی اسپورت در فوریه ۲۰۱۷، تحت عنوان «بیل، تردیدها در مورد آمیختگی و توانایی او در کاستِیانو (زبان اسپانیایی)» به قلمِ فرانسسک ج. هیمنو نوشته شده، توجه کنید.
«بیل هیچ تلاشی برای یادگیری زبان اسپانیایی نمیکند. او هیچ علاقهای به ارتباط با همتیمیهایش با زبانی به جز انگلیسی نشان نداده و به همین دلیل دیگر به کلاسهای اسپانیاییاش هم نمیرود. فرآیند انطباقپذیری او به طرز فاجعهباری شکست خورده است.»
علیرغم چنین کلمات تند و تیزی، بیل تا به امروز در ۱۴۲ بازی، ۶۷ گل زده و ۱۰ پاس گل داده است. اما برخوردهای اینچنینی یک امر معمول در اسپانیا محسوب میشود و فریادهای «عجله کن و زبان ما را یاد بگیر» تنها مختص قلمِ روزنامهنگاران نیست. در آخرین الکلاسیکو، دوربینهای تلویزیونی تصویری را ضبط کردند که در آن ژوردی آلبا، مدافع چپ بارسلونا، هافبک کروات مادرید، ماتئو کواچیچ، را مورد توهین قرار میدهد.
کلمات آلبا؟
«یاد بگیر اسپانیایی حرف بزنی، احمق!»
چیزی که آلبا نمیدانست این بود که کواچیچ تقریبا به راحتی اسپانیایی صحبت میکند و علاوه بر زبان مادریاش، آلمانی، انگلیسی و ایتالیایی نیز بلد است. گرچه احتیاج به گفتن نیست که او با صحبت کردن به زبان کاتالان (به جای زبان اسپانیایی) در اولین مصاحبهاش بعد از ملحق شدن به رئال مادرید، پیش از این خاطر طرفداران دوآتشهی رئال را آزرده کرده بود.
این دو اتفاق اخیر فرهنگی را که حول و در درون بازی اسپانیایی وجود دارد به خوبی نشان میدهد. یک فرهنگ ملیگرایی اسپانیایی به ورزش ضمیمه شده است که در آن عملکرد خوب در زمین کافی نیست. شما باید به اسپانیایی هم حرف بزنید و یا حداقل برای یادگیری آن تلاش کنید؛ در غیر این صورت، مورد توهین و فحاشی واقع خواهید شد. بخش متعصب رسانهها، در کنار هواداران، تنها در صورتی بازیکنان خارجی را راحت خواهند گذاشت که آنها نشان دهند که زبان اسپانیایی را به خوبی یاد گرفتهاند و نکتهی جالب این است که تا آن روز، آنها آزادانه عدم تسلط به زبان اسپانیایی را دلیل عملکرد ضعیف آنها در زمین خواهند دانست.
چیز زیادی از پیوستن تونی کروس به مادرید نگذشته بود که او از مشکلاتی که زبان برای او ایجاد کرده – من جمله آمادگی برای بازی، پیدا کردن خانه و مسائل خانوادگی – سخن گفت. هر وقت که او در مصاحبهای شرکت میکرد، اهالی رسانه در برابر جوابهای او به زبان آلمانی معذب میشدند. او همچنین توضیح داد که آنجلوتی، سرمربی تیم، بعد از هر گفتگوی تیمی، همواره او را در جلسات تمرینی پیدا میکند تا دستورالعملهای خاص را به زبان انگلیسی برای او توضیح دهد.
برخی از طرفداران فوتبال حتی به مصاحبهی خداحافظی دیوید بکام با رئال مادرید، به خاطر عدم تسلطش به زبان اسپانیایی بعد از چهار فصل زندگی در مادرید به عنوان یک بازیکنِ رئال، به دیدهی تحقیر نگاه میکنند. واقعیت این است که اسپانیایی او به بدیِ آن چه ممکن است خیلیها به خاطر بیاورند نبود. او به وضوح زبان را میفهمید و در مراسم خداحافظیاش، خجالتی بودنش را دلیل عمیق نبودن کلماتی که انتخاب میکرد عنوان کرد.
در زمین فوتبال، به نظر نمیرسید که «عدم تسلط به زبان» مانع از به نمایش گذاشتن تواناییهای بکام به عنوان یک بازیکن مادرید شده باشد. بیست گلی که در ۱۵۵ بازی به ثمر رساند و توانایی او در هماهنگی با بازیکنانی چون زیدان، رونالدو و فیگو، شعف زیادی را به تیم آورده بود. تنها پس از سوت پایان بازی بود که «مشکلات» ظاهر میشدند – «مشکلاتی» که خودِ زیدان در سال ۲۰۰۳ به آنها اشاره کرده بود. زیدان اعتراف کرد که: «ارتباط من با دیوید بسیار محدود است. داخل زمینِ ما به خوبی یکدیگر را درک میکنیم اما از آنجایی که من انگلیسی صحبت نمیکنم و او به اسپانیایی حرف نمیزند، ما کمی در ارتباط دچار مشکل هستیم».
آیا این واقعا مهم است؟ یا باید باشد؟ مادامی که بازیکن بتواند کار خود را پیش ببرد و زندگی را برای خود و خانوادهاش راحتتر کند، این باید کافی باشد. چنان که زیدان هم گفت، آنها هیچ مشکلی داخل زمین نداشتند. آنچه بکام فاقد آن بود، احساس نیاز به یادگیری زبان بود. او هیچ احتیاجی به این کار نداشت. بلد نبودن زبان مانع از انجام کارهای هر روزه برای او نمیشد. او بدون شک، زندگی راحتی در پشت دروازههای عمارت مجللش در شهر داشت؛ چیزی که در عملکرد فوتبالی او نیز منعکس شده بود. اما برای رسانهها در اسپانیا این کافی نبود. بازیکنان خارجی در این کشور پول در میآورند و به نظر آنها یک پیشنیاز برای این موضوع این است که بتوانند به زبان اسپانیایی نیز صحبت کنند.
اما چرا؟ زیبایی فوتبال مطمئنا در این است که اجازه میدهد در آن ۱۱ نفر در یک تیم، شاید از کشورها و پیشزمینههای فرهنگی کاملا متفاوت، در تلاش برای رسیدن به یک هدف – سه امتیاز بازی – یکدیگر را درک کنند. امروزه، یک تیم دسته اول اروپایی از بازیکنانی از سراسر جهان تشکیل شده است. به طور مثال، تیم سویا در ترکیب خود علاوه بر بازیکنان اسپانیایی، بازیکنانی از فرانسه، پرتغال، ژاپن، برزیل، آرژانتین، دانمارک و ایتالیا را در اختیار دارد. چنان که نلسون ماندلا یک بار گفت، «ورزش از معدود چیزهایی است که قدرت دگرگون کردن جهان، الهام بخشیدن و نزدیک کردن انسانها به هم را دارد». اما به نظر نمیرسید که رسانههای اسپانیایی متوجه این موضوع باشند. و جالب این که اینها همان رسانههایی هستند که وقتی مسی یا اینیستا در مصاحبهیشان به جای زبان کاتالان، به اسپانیایی صحبت میکنند، خود را به ندیدن و نشنیدن میزنند؛ همان رسانههایی که در طول سالیان گذشته بسیاری از کلمات را از زبان انگلیسی وارد واژگان فوتبالی خود کرده و به تناوب از آنها استفاده میکنند – کلماتی مانند top، box to box و show.
حتی خود اعضای رسانههای اسپانیایی از این دست انتقادات ایمن نیستند. مایکل رابینسون، اهل ایرلند شمالی، ۲۷ سال در اسپانیا زندگی کرده و برای بیش از ۲۰ سال به عنوان کارشناس برای شبکهی کانال پلاس کار کرده است و همچنان هنگام اسپانیایی حرف زدن، لهجهی غلیظ ایرلندی دارد. ظاهرا این برای طرفداران به اندازهی کافی خوب نیست؛ طرفدارانی که هر موقع او در تلویزیون ظاهر میشود، شیوهی صحبت کردنش را به رویش میآورند و میپرسند آیا هیچ وقت قرار است او پس از این همه سال زندگی در اسپانیا، دست از لهجهی خود بردارد. رابینسون اما عکسالعمل نشان داد و گفت که لهجهاش چیزی است که او را از سایرین در این صنعت متمایز میکند – گو اینکه این بخشی از برند او است. او حتی اقرار کرد که هنگامی که به عنوان کارشناس با شبکه قرارداد امضا میکرد، به او گفته شد که لهجهی خود را حفظ کند و به طرز عجیبی تهیهکنندگان از او میخواستند تا برای تعطیلات به جای ماربلا (شهری در اسپانیا) به انگلیس سفر کند.
دوسکو توسیچ، مدافع صرب، هنگامی که در سال ۲۰۱۱ به صورت قرضی از ستاره سرخ بلگراد به رئال بتیس – جایی که تنها یک بازی برای آنها انجام داد – رفته بود، از ندانستن زبان اسپانیایی به عنوان یکی از موانع موفقیتش یاد کرد. علیرغم مصدومیتهای فراوان در خط دفاعی بتیس، سرمربی این تیم، پپه مل، عنوان کرد که ناتوانی توسیچ در فهمیدن اسپانیایی و آنچه که در جلسات تمرینی میگذرد باعث شده که او در ترکیب تیم قرار نگیرد. خودِ توسیچ از این موضوع متعجب بود و میگفت که او هیچگاه چنین مشکلی در بازی در انگلیس، فرانسه یا آلمان نداشته؛ کشورهایی که توسیچ در مورد زبانها آنها نیز دانش اندکی داشت. سهلانگاری باشگاه در امضای قرارداد با یک معلم اسپانیایی برای کمک به او در یادگیری زبان نیز مشکلات او را دو چندان کرد.
وقتی که در سال ۲۰۱۰ سامی خدیرا به مادرید ملحق شد، پس از اولین بازیاش برای تیم از سوی مطبوعات مورد انتقادات شدید واقع شد و این زنگ خطری بود برای سایر همتیمیهای جدیدش. رسانهها دلیل شروع نه چندان خوب او و همینطور مسوت اوزیل آلمانی را در این میدیدند که آنها هیچگاه حتی یک کلمه اسپانیایی حرف نمیزنند که علیالظاهر این موضوع ادغام شدن آنها با سایر همتیمیها را هم مشکل کرده بود. واقعیت این است که این موضوع که خدیرا و اوزیل نه تنها اسپانیایی بلد نبودند، بلکه حتی انگلیسیشان هم بسیار ضعیف بود سبب شده بود که سرمربی تیم، خوزه مورینیو نتواند چنان که میخواهد دستورات خود را به آنها منتقل کند. برای آرام کردن رسانههای مادریدی، خدیرا به آنها یادآوری کرد که تنها ۳ هفته از حضور او در این کشور میگذرد و او بنا دارد که برای بهبود زبان خود به کلاسهای اسپانیایی برود.
جالب این است که یکی از معدود نکاتی که رسانههای بارسلونایی و مادریدی هر دو بر روی آن اتفاق نظر دارند، تسلط بینقص (و به نظر غیرممکن) گواردیولا بر زبان آلمانی است. وقتی که گواردیولا سکان هدایت بایرن مونیخ را به عهده گرفت، رسانههای اسپانیایی از او به عنوان یک «ابرقهرمان» یاد کردند و بدون شک او کسی است که بسیاری از بازیکنان خارجی حاضر در تیمهای اسپانیایی باید او را الگو قرار دهند. روزنامهی آ اس حتی تا آنجا پیش رفت که توضیح دهد که پپ در جلسهی رونمایی به عنوان سرمربی باواریاییها اشکالات بسیار کمی در آلمانی حرف زدن خود داشت و حتی روزنامهی الموندو به او لقب «یک عاشقِ چالشهای غیرممکن» را داد؛ انگار که او یک چنگیزخان شبهفوتبالی باشد. آنها فراموش کرده بودند که پیش از رسیدن او به مونیخ، گواردیولا یک سال را در نیویورک برای یک فرصت مطالعاتی سپری کرده بود و در آنجا هر روز به مدت ۴ ساعت با معلم زبان آلمانی خود کار میکرد.
سوالی که همچنان باقی است این است که اگر امثال بیل و کروس به زبان اسپانیایی مسلط میشدند چه اتفاقی میافتاد؟ آنها اگر عملکرد ضعیفی از خود در زمین نشان میدادند، رسانههای متعصب چه چیزی را دیگر بهانه میکردند؟ زمان پاسخ این سوال را خواهد داد.
[1] هالا مادرید به معنای “به جلو مادرید” یا “برو مادرید” یا “درود مادرید” است و به عنوان یک شعار هم استفاده می شود (HALA MADRIDIA). (ویکیپدیا)